به این عشق قسم
آن روز که دیگر
امیدی براي ادامه ی زندگی نداشته باشم
چشمانت
سرنوشت مرا تغییر مي دهد
احساس من به تو
از مرزهاي تنم رد مي شود
نقشه ي جهان من
تويي!
به من آمدنت را خبر بده
احساست را قسمت كن
بگو از
بي قراري هاي ناپيدايت
بگو راز انتظارت را
كه هميشه لابلاي موهايت پنهان مي كني!
تا ديروز فكر مي كردم
عشق ما شبيه روياست
امروز اما
وقتی پیراهنم را تن کردم
دست هايت مرا
در آغوش كشيد...
محمد شیرین زاده كاش مي شد عشق را تفسير كرد...
ما را در سایت كاش مي شد عشق را تفسير كرد دنبال می کنید
چهره ی زن ها آینه ی تمام قدِ مَردِ زندگیشان است
یک زن هر دوستت دارمی را که نمی شنود
یک خطِ کوچک میشود زیر چشمانش
و هر قدر معشوقه اش دل آزرده ترش می کند
پرنده های آسمانِ پیشانی اش
بیشتر و بیشتر می شود
زن هایی که در اوج میانسالی
هنوز هم زیبایند
زاده ی دستِ مردانِ ماهر ِ صورتگری اند
که بهترین اثرِ هنریِ عمرشان را
با "عشق" آفریده اند
و بالعکس
زن هایی که زیبایی اشان
در اوجِ جوانی یکباره ناپدید می شود
یک اثرِ هنریِ ناکام ؛زاده ی دست ِ مردانِ ناشیِ صورتگری اند
که عشق را فقط در ابعادِ یک تخت جستجو می کنند
همه ی زن ها زیبا متولد می شوند
اما همه ی زن ها زیبا نمی میرند
باور کن عشق برای زن همان اکسیر جو كاش مي شد عشق را تفسير كرد...
ما را در سایت كاش مي شد عشق را تفسير كرد دنبال می کنید
آدم كه عاشق شد
گرما نميفهمد
آدم كه عاشق شد
من، من نميفهمد...
طوفان نميفهمد
سرما نميفهمد
چيزى نميفهمد
اصلا نميفهمد...!
علیرضا آذر كاش مي شد عشق را تفسير كرد...
ما را در سایت كاش مي شد عشق را تفسير كرد دنبال می کنید
فال من را بگیر و جانم رامن از این حال بی کسی سیرم
دستِ فردای قصه را رو کن
روشنم کن چگونه می میرم
حافظ از جام عشق خون می خورد
من هم از جام شوکران خوردم
او جهاندارِ مست ها می شد
من جهان را به دوش می بردم
مست و لایعقل از جهان بیزار
جامی از عشق و خون به دستانم
او خداوند می پرستان شد
من امیر القشون مستانم
حالِ خوبی نبود آدم ها
زیر رودِ کبود خوابیدم
هرچه چشمش سرِ جهان آورد
همه را توی خواب می دیدم
من فقط خواب عشق را دیدم
حس سرخورده ای که نفرین شد
هر کسی تا رسید چیزی گفت
هر پدر مُرده ابن سیرین شد
من به تعبیر خواب مشکوکم
هر کسی خواب عشق را دیده است
صبح فردای غرق در کابوس
رو به دستان قبله خوابیده است كاش مي شد عشق را تفسير كرد...
ما را در سایت كاش مي شد عشق را تفسير كرد دنبال می کنید
چمدان دستِ تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است
شعر عاشقانه کوتاه مطلب عاشقانه
تو اگر میدانستی
تو اگر می فهمیدی
که چه دردی دارد
که چه زجری دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من آهسته نمی پرسیدی :
آه ای مرد چرا تنهایی….
شعر عاشقانه کوتاه یاد و خاطره
نه به چاهی ، نه به دام هوسی افتاده
دلم انگار فقط یاد کسی افتاده … كاش مي شد عشق را تفسير كرد...
ما را در سایت كاش مي شد عشق را تفسير كرد دنبال می کنید
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گویی ک كاش مي شد عشق را تفسير كرد...
ما را در سایت كاش مي شد عشق را تفسير كرد دنبال می کنید